آیه 109 سوره توبه
<<108 | آیه 109 سوره توبه | 110>> | |||||||||||||
|
محتویات
- ۱ ترجمه های فارسی
- ۲ ترجمه های انگلیسی(English translations)
- ۳ معانی کلمات آیه
- ۴ نزول
- ۵ تفسیر آیه
- ۶ پانویس
- ۷ منابع
ترجمه های فارسی
آیا کسی که مسجدی به نیت تقوا تأسیس کرده و رضای حق را طالب است مانند کسی است که بنایی سازد بر پایه سستی در کنار مسیل (لبه پرتگاه دوزخ) که زود به ویرانی کشد و عاقبت او را به آتش دوزخ درافکند؟! و خدا هرگز ستمکاران را هدایت نخواهد فرمود.
آیا کسی که بنیاد [امورش] را بر پایه تقوای الهی و رضای او نهاده بهتر است یا کسی که بنیاد [امورش] را بر لب پرتگاهی سست و فروریختنی نهاده؟! و آن بنا با بناکننده اش در جهنم سقوط می کند؛ و خدا گروه ستمکاران را هدایت نمی کند.
آيا كسى كه بنياد [كار] خود را بر پايه تقوا و خشنودى خدا نهاده بهتر است يا كسى كه بناى خود را بر لب پرتگاهى مُشرف به سقوط پىريزى كرده و با آن در آتش دوزخ فرو مىافتد؟ و خدا گروه بيدادگران را هدايت نمىكند.
آيا كسى كه بنيان مسجد را بر ترس از خدا و خشنودى او نهاده بهتر است، يا آن كسى كه بنيان مسجد را بر كناره سيلگاهى كه آب زير آن را شسته باشد نهاده است تا با او در آتش جهنم سرنگون گردد؟ و خدا مردم ستمگر را هدايت نمىكند.
آیا کسی که شالوده آن را بر تقوای الهی و خشنودی او بنا کرده بهتر است، یا کسی که اساس آن را بر کنار پرتگاه سستی بنا نموده که ناگهان در آتش دوزخ فرومیریزد؟ و خداوند گروه ستمگران را هدایت نمیکند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
بنيان: بنيان مصدر است، به معنى بنا كردن، ولى در آيه، به معناى مفعول (مبنى) است يعنى: ساختمان.
شفا: شفا: كنار، حاشيه. «شفا البئر»: كنار چاه.
جرف: (بر وزن شتر): كنار نهر كه آب زير آن را برده و تكّه تكّه مى افتد. جرف (بر وزن عقل): به معنى بردن است. على هذا، جرف در آيه به معنى مجروف مى باشد.
هار: هور (به فتح- ه) سقوط و انهدام، «هار البناء، انهدم و سقط». هار، اسم فاعل است، به معنى ساقط شونده.
انهار: انهيار از ماده هور به معناى سقوط و انهدام است. «انهار به»: ساقط كرد آن را.
نزول
از امامین باقر و صادق علیهماالسلام روایت شده که درباره اهل قبا نازل گردیده که موضع بول و غائط را با آب شستشو مى نمودند.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِي نارِ جَهَنَّمَ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «109»
آيا كسىكه بنيان (كار) خود را بر پايهى تقوا و رضاى الهى قرار داده بهتر است، يا كسىكه بنياد (كار) خويش را بر لبهى پرتگاهى سست و فروريختنى نهاده كه او را در آتشِ دوزخ مىاندازد؟ خداوند گروه ستمگر را هدايت نمىكند.
جلد 3 - صفحه 506
نکته ها
آيهى قبل، مقايسهى مسجد ضرار و مسجد قبا بود، و در اين آيه مقايسهى بانيان آن دو مسجد است.
كلمهى «شَفا»، به معناى لبه و كناره، «جُرُفٍ»، به معناى حاشيهى نهر يا چاه كه آب زير آن را خالى كرده و پرتگاه شده است، و «هارٍ»، به معناى سست مىباشد.
پیام ها
1- ارزش كارها به نيّت آنان است، نه ظاهر اعمال. مسجد قبا براى خدا ساخته شد و مسجد ضرار با انگيزهى تفرقهافكنى! «أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى تَقْوى»
2- بنياد باطل بر باد است. «بُنْيانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ»
3- گاهى مسجد، بانيان خود را به قعر دوزخ مىافكند. «فَانْهارَ بِهِ فِي نارِ جَهَنَّمَ»
4- سوء استفاده از مراكز مذهبى و باورهاى دينى مردم، ظلم است. «الظَّالِمِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِي نارِ جَهَنَّمَ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (109)
أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ: آيا هر كس كه اساس نهد امور دين خود را. عَلى تَقْوى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ: بر پرهيزكارى از خدا و خشنودى او كه قاعده محكم باشد. خَيْرٌ: بهتر و پسنديدهتر است. أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ: يا آنكه تأسيس كند بناى امور دين خود را. عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ: بر كنار رودى كه زيرش بمرور سيل تهى شده و ظاهرش بجاى خود ايستاده، شكافته شده نزديك باشد به افتادن، و اين زمين سستترين زمينها است. حاصل آنكه بناى امور دين اين جماعت، بر قاعدهاى است كه اضعف القواعد و اقل البقاء باشد، يعنى باطل و نفاقى كه مانند چنين زمينى در قلت ثبات و استقامت است. فَانْهارَ بِهِ فِي نارِ جَهَنَّمَ: پس آن زمين، سست گردد و در افتد با بنا، يا با بانى آن در آتش جهنم.
بيان- حق تعالى تشبيه فرموده بنيان ايشان را بر آتش جهنم به بنائى كه بر
«1» منهج ج 4 ص 329.
«2» مجمع ج 3 ص 73.
ج5، ص 206
جانب نهرى واقع شده متصف به صفت مذكوره، پس چنانچه بناى نهر در معرض سيل و فنا است، همچنين بناى باطل و فاسد، اعتقاد و اعمال آنها مشرف است به سقوط و وقوع در آتش جهنم. مراد آنست كه عمل متقى و منافق مساوى نيست، زيرا عمل مؤمن متقى، ثابت و مستقيم و مبنى بر اصل صحيح و اعتقاد حق و سبب وصول به صواب و فوز به جنان است، و عمل منافق، سست و غير ثابت و سريع الزوال و مبتنى بر اصل باطل و اعتقاد فاسد و علت وصول به عقاب و خلود نيران است؛ پس تفاوت بين اين دو از كجاست تا به كجا.
وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ: و خداى تعالى راه ننمايد ستمكاران را به آنچه مقصودشان است، يا خداوند سبحان راه ننمايد به بهشت كفار را، زيرا آنها به سوء اختيار، موجبات دخول بهشت كه ايمان و طاعت باشد پيروى و متابعت ننمودند، و كفر و نفاق را پيش گرفتند؛ يا حق تعالى هدايت نفرمايد به اجبار كفار و منافقين را، زيرا اجبار و الجاء نقض غرض، و منافى با تكليف، و ساحت كبريائى منزه از آنست. در تفسير ابو الفتوح رازى (قدس اللّه سره) «1» از جابر بن عبد اللّه نقل شده كه گفت: از آنجا گذشتم، دودى ديدم متصاعد بود. خلف بن ياسين الكوفى گويد: با پدرم به حج مىرفتم به آن مسجد رسيدم كه پيغمبر در آن به دو قبله نماز خوانده بود، يعنى مسجد قبا، و محراب به جانب بيت المقدس بود در زمان بنى اميه، چون خلافت به منصور عباسى افتاد، امر كرد تا قبله را گردانيدند كه مبادا كسى ندانسته به آن نماز گزارد، و مسجد ضرار را ديدم دودى از آن پديد آمده و مزبله گشته.
نكته- لفظ خير و شر براى دو معنى است: يكى تفضيل، و ديگر بدون تفضيل. و در اين آيه تفضيل است، زيرا هر جا قرينه من باشد، معنى تفضيل بود.
(هارٍ) (مقلوب اصلحه هاير من هار يهور هورا. و يقال ايضا هار يهار) و الف او منقلبه از واو است.
«1» ج 5 ص 256.
ج5، ص 207
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْرِيقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ (107) لا تَقُمْ فِيهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ (108) أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِي نارِ جَهَنَّمَ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (109) لا يَزالُ بُنْيانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلاَّ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (110)
ترجمه
و آنانكه اتّخاذ نمودند مسجديرا براى ضرر رساندن و كافر شدن و جدائى افكندن ميان اهل ايمان و براى انتظار كسيكه محاربه نمود با خدا و پيغمبرش از پيش و هر آينه قسم ميخورند كه اراده ننموديم مگر خوبى را و خدا شهادت ميدهد كه آنها هر آينه دروغگويانند
قيام منما در آن هرگز هر آينه مسجدى كه تأسيس شده است بر پرهيزكارى از روز اوّل سزاوارتر است كه قيام نمائى در آن در آن باشند مردانى كه دوست دارند كه پاك شوند و خدا دوست دارد پاك شوندگان را
آيا پس كسيكه تأسيس
جلد 2 صفحه 621
نموده باشد بنايش را بر پرهيزكارى از خدا و خوشنودى او بهتر است يا آنكه تأسيس نموده بنايش را بر لب زمين تهى زير منهدمى پس منهدم شود و فرود آورد او را در آتش جهنّم و خدا هدايت نمىكند گروه ستمكاران را
هميشه مىباشد بناء آنها كه بنا نمودند موجب شك در دلهاى آنها مگر آنكه پاره پاره شود دلهاشان و خداوند داناى درستكار است.
تفسير
در جوامع روايت نموده كه بنى عمرو بن عوف چون مسجد قبا را بنا نمودند و نماز گذارد در آن پيغمبر (ص) حسد بردند بر آنها برادرانشان بنى غنم بن عوف و گفتند ما مسجدى بنا مىكنيم و نماز مىگذاريم در آن و حاضر نمىشويم در جماعت محمّد (ص) پس بنا نمودند مسجدى در جنب مسجد قبا و از پيغمبر (ص) تقاضا كردند كه در آن مسجد براى آنها نماز بگذارد در وقتى كه آنحضرت مشغول بتجهيز لشگر براى جنگ تبوك بود و فرمود كه من در شرف حركتم و چون از آن سفر مراجعت نمود اين آيه نازل شد پس امر فرمود كه آن مسجد را خراب كردند و آتش زدند و محلّش را جاى كثافت و نجاست نمودند و نيز در آن كتاب است كه ابو عامر راهب در زمان جاهليت رهبانيت و زهادت را اختيار نموده بود و چون پيغمبر وارد مدينه شد حسد بر دو احزاب را بر حضرت شورانيد و پس از فتح مكه فرار نمود و رفت در روم و نصرانى شد و بانيان مسجد ضرار منتظر او بودند كه بيايد و در آن مسجد نماز بخواند و غلبه كند بر پيغمبر و آنمسجد را براى او به اين بنا نموده بودند و او در جنگهاى آنحضرت حاضر بود و با او مقاتله مينمود تا فرار كرد و بشام رفت تا از قيصر لشگر بگيرد و با حضرت جنگ كند و در قنسرين تنها مرد و قمى ره فرموده كه جمعى از منافقان آمدند نزد پيغمبر (ص) و اجازه خواستند كه مسجدى بنا كنند در محلّه بنى سالم براى مواقع ضرورت و اشخاص ضعيف كه نمىتوانند در مسجد آنحضرت حاضر شوند و پيغمبر بآنها اجازه داد پس خواهش نمودند كه تشريف بياورد و در آن نماز بخواند حضرت فرمود من در شرف مسافرت تبوكم انشاء اللّه در مراجعت ميآيم و نماز ميخوانم و چون حضرت مراجعت فرمود اين آيه در شان آن مسجد و ابو عامر راهب نازل شد و آنها قسم خوردند كه ما اين مسجد را براى صلاح مسلمانان و احسان بآنها ساختيم و خداوند آنها را تكذيب فرمود و در تفسير امام قريب باين معانى ذكر شده علاوه بر آنكه امير دومة الجندل و حوالى آن تا حدود شام اكيدر نام داشت و پيغمبر (ص) را تهديد مينمود و اصحاب از قبل تعرّض او خائف شده بودند و خداوند به پيغمبر (ص) وعده ظفر بر او را داد
جلد 2 صفحه 622
و آنحضرت عازم تبوك شد و اين منافقان با او مكاتبه نمودند و او را براى گرفتن مدينه دعوت كردند و با ابو عامر راهب مواضعه داشتند كه مراجعت بمدينه نمايد و از او اطاعت نمايند و اين مسجد را براى اجراء مقاصد سوء خودشان ساختند و از حضرت خواهش نماز در آن را نمودند و او ميدانست بوحى غرض آنها را با وجود اين اجابت فرمود و خواست برود ولى هر مركبى را حاضر نمودند از رفتار ماند و قدمها خشك شد لذا حضرت امر را محوّل بمراجعت از تبوك فرمود و براى دفع كيد آنها مأمور شد از طرف خداوند كه على (ع) را در مدينه خليفه و جانشين خود فرمايد چون وحى شده بود كه از مدينه خارج شود با آنكه آنجا اقامت داشته باشد و امير المؤمنين (ع) مايل بجهاد بود ولى عرض كرد اطاعت دارم با آنكه ميل به تخلّف از ركابت ندارم پيغمبر فرمود آيا نمىخواهى نسبت بمن بمنزله هرون نسبت بموسى باشى جز آنكه پيغمبرى بعد از من نيست عرض كرد راضى شدم و پيغمبر (ص) فرمود اجر اقامت تو در مدينه با جهاد برابر است خداوند ترا به تنهائى جماعت قرار داد چنانچه حضرت ابراهيم را امّت فرمود كفار و منافقان از هيبت تو متعرّض مسلمانان نخواهند شد و چون پيغمبر (ص) از مدينه خارج شد و على (ع) بمشايعت رفت منافقان گفتند محمّد على را در مدينه گذارد براى آنكه از او ملول شده بود ميخواست مردم شبانه بريزند او را بكشند و اين خبر بسمع مبارك پيغمبر (ص) رسيد و امير المؤمنين (ع) عرض كرد ملاحظه بفرمائيد مردم چه ميگويند پيغمبر فرمود تو مردمك ديده و نور بصر و مانند روح در بدن منى و بجانب تبوك حركت فرمود و امير المؤمنين (ع) در مدينه اقامت داشت و هر وقت منافقان تصميم ميگرفتند كه متعرض مسلمانان شوند ميترسيدند از آن كه آنحضرت به تنهائى قيام نمايد بر دفاع از آنها مانند آنكه پيغمبر (ص) مراجعت نموده باشد و خداوند اكيدر را مأخوذ و تسليم پيغمبر خود فرمود و مبالغ گزافى بعنوان صلح از او گرفته شد و پيغمبر بدون جنگ سالما غانما ظافرا بعد از هشتاد روز مراجعت فرمود و مكر منافقان باطل گرديد و اين آيات نازل شد و پيغمبر (ص) امر فرمود مسجد ضرار را آتش زدند و ابو عامر راهب را كه آنحضرت فاسق نام نهاده بود و گوساله اين امّت مانند قوم موسى بود خداوند بمرض قولنج و برص و فلج و لقوه مبتلا فرمود و چهل روز با عذاب شديد زنده بود و بعد بعذاب اليم خدا گرفتار شد حقير عرض ميكنم قضيه خلافت امير المؤمنين (ع) از پيغمبر (ص) در اين سفر در تواريخ مذكور و حديث منزلت
جلد 2 صفحه 623
مشهور است و اين ابو عامر پدر حنظله غسيل الملائكه است كه در جنگ احد شهيد شد و مصداق يخرج الحى من الميت ظاهر گرديد و در علم تورية و انجيل تخصّص داشت و بسيار طرّار و غدّار بود حضرات ميخواستند او را امام و خطيب آن مسجد نمايند و در مقابل پيغمبر (ص) جمعيّتى تهيّه كنند و بر او خروج نمايند ولى خدا نخواست مفتضح و رسوا شدند و اسامى منافقان در كتب مفصّله ذكر شده و بنظر حقير محرك كلّ سامرى اين امّت بوده و عاقبت بمقصود خود نائل گرديد و در تفسير مسجديكه تأسيس شده بر تقوى از روز اوّل در كافى از حضرت صادق (ع) و عياشى از آنحضرت و حضرت باقر (ع) نقل نموده و قمى ره فرموده كه مراد مسجد قبا است و گفته شده است كه پيغمبر (ص) آن مسجد را در ايام اقامت در قبا تأسيس فرمود و در آن نماز گذارد و در تفسير قول خدا يتطهروا عياشى از امام صادق (ع) نقل نموده كه آن تطهير به آب است و در تفسير المطهّرين قمى ره فرموده آنها تطهير بآب مينمودند و در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه دوست داشتند تطهير بآب را از غايط و بول و از پيغمبر (ص) روايت شده است كه از اهل قبا سؤال فرمود شما چگونه تطهير ميكنيد كه خداوند شما را مدح نموده عرض كردند اثر غايط را ميشوئيم فرمود خدا در باره شما نازل فرمود و اللّه يحبّ المطّهّرين و قمى از امام باقر (ع) نقل نموده كه مسجد ضرار آنستكه خدا در بارهاش فرموده اسس على شفا جرف هار و حاصل مستفاد از آيات شريفه و اخبار ائمه اطهار آنستكه و بعضى از منافقان كسانى هستند كه بنا و اخذ نمودند مسجدى را براى اضرار بمسلمانان و تقويت كفر و تفرق جماعت مسجد قبا و براى ترقّب و ترصّد و انتظار مقدم ابو عامر راهب محارب و با اينحال قسم ميخورند كه ما مقصودى جز اقامه نماز و ذكر خدا و توسعه بر مسلمانان و رعايت حال ضعفاء نداريم ولى خدا ميداند كه دروغ ميگويند و اى پيغمبر تو قيام ننما براى نماز در آن مسجد البتّه مسجديكه در جنب آن مسجد است كه از روز اول با نيّت پاك و خالص براى رضاى خدا و اطاعت امر او ساخته شده و مبنى بر تقوى است اولى و احق است بآنكه تو و ساير مسلمانان در آن نماز بخوانيد با آنكه كسانيكه در آن نماز ميخوانند تطهير مينمايند به آب و خدا آنها را دوست ميدارد نبايد مسجديكه آنها در آن نماز ميخوانند از رواجش كاسته شود آيا كسيكه تأسيس نموده است بناى خود را بر اصل و پايه محكم كه نيّت خالص در قربت است و تزلزلى در آن روى نميدهد و منبعث از تقوى و پرهيزكارى است و موجب خوشنودى خدا است بهتر است و رعايت بناى او لازم
جلد 2 صفحه 624
تر است يا كسيكه تأسيس نموده است بناى خود را بر پايه نفاق و شقاق و قصد تفرقه بين مسلمانان و فتنه و فساد كه مانند زمينى است كه در كنار واديى واقع شده و از زير سيل آنرا خراب نموده و در شرف انهدام است و لب آن زمين بنائى ساخته شده و زير آن زمين كه بواسطه خرابى خالى شده است جهنم و آتش است كه چنين بنائى منهدم خواهد شد و خود و صاحبش را بجهنم واصل خواهد نمود و هميشه چنين مسجدى كه امام و خطيبش چنين ملعونى باشد موجب مزيد شك و نفاق در دلهاى حاضر شوندگان در آن مسجد است كه منافقانند و بعد از خرابى هم موجب مزيد بغض و عناد آنها خواهد شد مگر آنكه دلهاى آنها از شدّت بغض بتركد و پاره پاره شود و ساقط گردد از قابليّت ادراك و قبول زيادتى و نقصان در مدركات و خداوند عالم است به نيّات آنها و امرش بر وفق حكمت و مصلحت است بىجهت مسجديرا خراب نمىكند و قوميرا آزرده خاطر و ملول نميفرمايد و در جوامع از امام صادق (ع) نقل نموده كه الى ان تقطّع قرائت فرمود و بعضى الذين بدون و او در صدر آيه اول قرائت نمودهاند و قصه مستقلى دانستهاند و بر هر تقدير يا كلمه منهم بعنوان خبريّت از الّذين مقدّر است يا خبر آن لا تقم فيه ابدا است در آيه دوم باعتبار آنكه لا تقم لهم فيه ابدا بوده و لهم براى وضوح مراد حذف شده است و آن رابطه خبر بمبتدا است و حسن تشبيهات و استعارات و كنايات و لطائف خفيّه كلام بذوق خواننده واگذار ميشود.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ فَمَن أَسَّسَ بُنيانَهُ عَلي تَقوي مِنَ اللّهِ وَ رِضوانٍ خَيرٌ أَم مَن أَسَّسَ بُنيانَهُ عَلي شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانهارَ بِهِ فِي نارِ جَهَنَّمَ وَ اللّهُ لا يَهدِي القَومَ الظّالِمِينَ (109)
آيا پس كسي که تأسيس كند بنائي از روي پرهيزكاري از معاصي الهي و براي خشنودي حضرت حق بهتر است يا تأسيس كند بنايي که در معرض انهدام و خرابيست که در ممرّ سيل است پس سرنگون شود در آتش جهنم و خداوند هدايت نميفرمايد قوم ستمكاران را.
أَ فَمَن أَسَّسَ بُنيانَهُ استفهام تقريري است زيرا هر عاقلي حكم ميكند که كسي که قربة الي اللّه و خالصا لوجه اللّه موجبا لمرضات اللّه عملي و بنائي از ابتداء تأسيس عَلي تَقوي مِنَ اللّهِ باشد که باني متقي باشد و بناء هم باعث جلوگيري از فساد و معاصي باشد و رضوان و موجب خشنودي و رضاي خدا باشد خير البته بهتر است بلكه خوبي بالاتر از اينکه نيست حتي در حديث داريم که خداوند
جلد 8 - صفحه 315
چند چيز را در چند چيز مخفي فرموده بواسطه حكمتي:
رضاي خود را در عبادات تا بندگان هيچ عبادتي را كوچك نشمارند شايد همان موجب رضا باشد. و غضب خود را در معاصي که هيچ معصيتي را حقير نپندارند شايد موجب غضب او شود. و اولياء خود را در مؤمنين که هر مؤمني را احترام گذارند
(بچشم عجب و تكبر بكس نگاه نكنبرگزیده تفسیر نمونه
(آیه 109)- در این آیه مقایسهای میان دو گروه مؤمنان که مساجدی همچون مسجد قبا را بر پایه تقوا بنا میکنند با منافقانی که شالوده کار خود را بر کفر و نفاق و تفرقه و فساد قرار میدهند به عمل آمده است.
نخست میگوید: «آیا کسی که بنای آن مسجد را بر پایه تقوا و پرهیز از مخالفت فرمان خدا و جلب خشنودی او نهاده است بهتر است، یا کسی که شالوده آن را بر لبه پرتگاه سستی در کنار دوزخ نهاده که به زودی در آتش جهنم سقوط خواهد کرد»! (أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی تَقْوی مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَیْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِی نارِ جَهَنَّمَ).
تشبیه فوق با نهایت روشنی و وضوح بیثباتی و سستی کار منافقان و استحکام و بقای کار اهل ایمان و برنامههای آنها را روشن میسازد.
و از آنجا که گروه منافقان هم به خویشتن ستم میکنند و هم به جامعه، در آخر آیه میفرماید: «خداوند ظالمان را هدایت نمیکند» (وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ تفاسیر مجمع البیان و برهان.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص442.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.